نام کتاب: پرورش هوش هیجانی در کودکان (The heart of parenting)
نویسنده: دکتر جان گاتمن1 (با مقدمه ای از دانیل گلمن2، نویسنده کتاب هوش هیجانی)
مترجم: حمید رضا بلوچ
ناشر: انتشارات رشد
تعداد صفحات: 248
سال انتشار: 1391 (چاپ دوم)
کتاب پرورش هوش هیجانی نوشته دکتر جان گاتمن (ترجمه حمید رضا بلوچ) از آن دسته کتابهایی است که به نظر من خواندنش بر هر پدر و مادر مسئولی واجب است. در اینجا بخشهایی از مطالب این کتاب را قرار می دهم باشد که مفید واقع شود.
“در چند دهه اخیر، علم و دانش بشر به اطلاعات ارزشمندی پیرامون نقش هیجانات در زندگی انسان دست یافته است. پژوهشگران دریافته اند که نقش آگاهی از هیجانات و توانایی کنترل احساسات در موفقیت و شادکامی افراد در تمامی جنبه های زندگی، از جمله روابط خانوادگی از هوشبهر نیز بیشتر است. برای والدین این ویژگی که هوش هیجانی نامیده می شود به معنی آگاهی از احساسات فرزندان و توانایی همدلی کردن با آنها و نیز آرام ساختن و راهنمایی کردن آنهاست. و برای کودکان ، که بیشتر درس های مربوط به هیجانات را از والدین خود فرا می گیرند به معنای توانایی کنترل امیال، به تاخیر انداختن ارضای نیازها، ایجاد انگیزه در خود، درک نشانه های اجتماعی اطرافیان و مقابله با فراز و نشیب های زندگی است.” (ص-16)
“دانیل گولمن روانشناس و نویسنده کتاب هوش هیجانی می نویسد: خانواده نخستین جایگاه یادگیری هیجانات است. در این فضای صمیمی یاد میگیریم که درباره خودمان چه احساسی داشته باشیم و اینکه دیگران چگونه به احساسات ما واکنش نشان میدهند. اینکه راجع به این احساسات چگونه بیاندیشیم و چگونه به آنها واکنش نشان دهیم و چگونه امید و ترس را درک و ابراز کنیم. آموزش هیجانات نه فقط از طریق آنچه والدین مستقیما به کودک می گویند و طرز رفتار آنها با او صورت می گیرد، بلکه نحوه برخورد آنها با احساسات خود و طرز رفتار آنها با یکدیگر نیز در این زمینه تاثیر گذارند…” (ص-17)
جان گاتمن بر اساس تحقیقات چندین ساله خود در زمینه هوش هیجانی والدین را به چهار دسته تقسیم می کند:
1. والدین بی توجه، که هیجانات منفی فرزندان خود را نادیده می گیرند و به احساسات آنها بی اعتنا هستند
2. والدین ناراضی، که هر وقت فرزند آنها احساسات منفی خود را بروز می دهد او را سرزنش می کنند و یا حتی او را تنبیه می کنند.
3. والدین آسان گیر، که هیجانات فرزند خود را می پذیرند و با آنها همدلی می کنند ولی قادر به هدایت و یا کنترل رفتار آنها نیستند
4. والدین مربی هیجان، که به احساسات فرزندانشان اهمیت می دهند و راه و رسم مقابله با فراز و نشیب های زندگی را به آنها می آموزند.
آنها احساسات منفی فرزندشان را به عنوان حقیقتی از زندگی می پذیرند از این موقعیت هیجانی به منزله فرصتی برای آموزش درسهای مهم زندگی به او و تقویت روابط خویش با وی بهره می گیرند.
در فصل “ارزیابی سبک فرزند پروری” شما می توانید با انجام تست به سبک خود در زمینه پرورش کودکان آگاه شوید. جان گاتمن در بررسی های خود به این نتیجه رسید که والدین مربی هیجان پنج مرحله را در ارتباط با احساسات فرزندانشان طی می کنند.
1. از هیجان فرزندانشان آگاه می شوند
2. این هیجان را فرصتی مغتنم برای افزایش صمیمت در روابط خود با کودک و آموزش او تلقی می کنند.
3. به حرفهایش گوش می کنند و او را دلداری می دهند و برای احساساتش ارزش قائل می شوند.
4. به کودک کمک می کنند تا احساس خود را نامگذاری کند.
5. در عین جستجوی راه حل هایی برای مشکل موجود، حد و حدودی نیز برای ابراز احساس کودک قائل می شوند.
“داشتن والدین مربی هیجان چه فایده ای به حال کودک دارد؟ ..بچه های این قبیل والدین در مقایسه با بچه های دیگر از سلامتی جسمانی و پیشرفت تحصیلی وضعیت بهتری دارند. آنها با دوستان خود بهتر کنار می آیند، مشکلات رفتاری کمتر و گرایش کمتری به پرخاشگری و خشونت دارند. به طور کلی این بچه ها کمتر به احساسات منفی دچار می شوند و بیشتر دستخوش احساسات مثبت می شوند…. اما هیجان انگیز ترین تفاوت در بین آنها این است که فرزندان والدین مربی هیجان، انعطاف پذیرتر هستند. این بچه ها نیز در مواجهه با مشکلات دستخوش غم، خشم، یا ناراحتی می شوند، ولی بهتر می توانند خود را آرام سازند، ناراحتی را از خود دور کنند و فعالیتهای سازنده را از سر گیرند.” (ص-21)
جان گاتمن نقش پدر را در پرورش هوش هیجانی بسیار زیاد می داند و معتقد است و اتخاذ رویکرد پرورش هیجانی از سوی پدران تاثیر بسیار مثبتی بر رشد هیجانی فرزندشان دارد.که در فصل شش این کتاب بر نقش مهم پدر تاکید می کند.
در فصل دو پس از تست سبک فرزند پروری، به طور مفصل رفتارهای والدین را در هر چهار سبک توضیح می دهد و تاثیرات هر سبک را بر کودکان بیان می کند. در اینجا تنها به ذکر مواردی از والدین مربی هیجان اکتفا می کنم و خواندن باقی سبکها را در کتاب به والدین گرامی واگذار می کنم.
” والدین مربی هیجان، وقتی فرزندشان دستخوش احساسات ناراحتی، خشم و یا ترس می شوند، صبر و شکیبایی به خرج می دهند و در برخورد با کودک بی حوصلگی نشان نمی دهند. از هیجانات خود آگاه هستند و برای آنها ارزش قائل اند. به دنیای هیجانات منفی به عنوان عرصه مهمی برای پرورش فرزندان می نگرند. به هنگام ابراز احساسات کودکان دستپاچه و نگران نمی شوند و می دانند چه کاری باید انجام دهند. احساسات منفی کودک را مورد تمسخر یا تحقیر قرار نمی دهند. به فرزندان خود نمی گویند باید چه احساسی داشته باشند. فکر نمی کنند که باید تمامی مشکلات فرزندانشان را حل کنند.” (ص-53)
در فصل سه، پنج مرحله اصلی پرورش هیجان به همراه مثالهای زیادی توضیح داده شده است، که بسیار کاربردی و مفید است.
در فصل چهار علاوه بر پنج مرحله هوش هیجانی راهبردهای دیگری نیز توسط نویسنده ذکر می شود که خواندنش خالی از لطف نیست. در اینجا آنها را تیتروار ذکر می کنم و خواندن شرح مفصلش را در کتاب به شما واگذار می کنم:
— از انتقاد بیش از حد، سخنان تحقیر آمیز و یا مسخره کردن فرزند خود اجتناب کنید.
— اهداف خود را کنار بگذارید و به احساسات کودکان توجه کنید
— تجارب فرزند خود را با موقعیت های مشابه در دنیای بزرگسالان مقایسه کنید.
— سعی نکنید برای حل مشکلات فرزندتان راه حل های خود را به او تحمیل کنید.
— با دادن حق انتخاب به کودک و احترام گذاشتن به آرزوهایش، توانمندی او را افزایش دهید.
— خود را در رویاها و تخیلات فرزندتان سهیم بدانید.
— با فرزند خود روراست باشید.
— به همراه فرزند خود کتاب بخوانید.
— در امر پرورش هیجان صبور باشید.
— اهداف خود را کنار بگذارید و به احساسات کودکان توجه کنید
— تجارب فرزند خود را با موقعیت های مشابه در دنیای بزرگسالان مقایسه کنید.
— سعی نکنید برای حل مشکلات فرزندتان راه حل های خود را به او تحمیل کنید.
— با دادن حق انتخاب به کودک و احترام گذاشتن به آرزوهایش، توانمندی او را افزایش دهید.
— خود را در رویاها و تخیلات فرزندتان سهیم بدانید.
— با فرزند خود روراست باشید.
— به همراه فرزند خود کتاب بخوانید.
— در امر پرورش هیجان صبور باشید.
در همین فصل مطالبی هم درمورد زمانهایی خواهید خواند که نباید از اصول پرورش هیجان استفاده کنید.
در فصل پایانی (فصل هفت) “دوران کودکی را در پنج مرحله مختلف مورد بررسی قرار می دهد که عبارت اند از :دوران طفولیت، دوران نوپایی، اوایل کودکی، اواسط کودکی، و نوجوانی. شاخص ها و نقاط عطف رشد کودک را در هر مرحله توضیح می دهد و توصیه هایی برای کمک به شما ارائه می کند تا بتوانید هوش هیجانی فرزندتان را در هر یک از این مراحل تقویت کنید. شناخت اینکه در این مراحل چه چیزی طبیعی است و آگاهی از موضوعاتی که احتمالا در سنین مختلف برای کودکان اهمیت پیدا می کند باعث می شود که احساسات آنها را بهتر درک کنید و این امر به نوبه خود سبب می شود که مربی بهتری برای هیجانات ایشان باشید.” (ص-203)